اولین هک نیم قرن پیش از اختراع رایانه رخ داد

اطلاعیه خودکار این مقاله ؛ این پست در ۹ سال پیش نوشته و منتشر شده است و اکنون شاید قوانین و ابزار ها تغییر پیدا کرده باشد. اگر میدانید این نوشته هنوز به کارتان می آید ،به خواندن ادامه دهید.

اولین هک نیم قرن پیش از اختراع رایانه رخ داد

واژه هک کردن که پس از رواج کامپیوترهای شخصی و گسترش استفاده از اینترنت رایج شد، حداقل به یک قرن پیش بازمی‌گردد، وقتی اولین نمایش ارتباطات بی‌سیم به ناگاه هک شد و امنیت ارتباطات رادیویی زیر سوال رفت.

به گزارش گروه خواندنی های مشرق به نقل از خبر آنلاین، یک قرن پیش، یکی از اولین هکرهای دنیا با فرستادن پیام‌های دشنام‌آمیز به صورت کدهای مورس، تلاش کرد تا یک نمایش عمومی سیستم تلگراف بی‌سیم مارکونی را بر هم بزند. بعدازظهر یک روز در سال ۱۹۰۳ / ۱۲۸۲، حاضران در سالن معروف سخنرانی فرهنگستان سلطنتی لندن در سکوت فرو رفته بودند. در مقابل جمعیت، فیزیکدانی به نام جان امبروز فلمینگ در حال تنظیم یک دستگاه محرمانه بود و خود را برای نمایش یک شگفتی فناوری آماده می‌کرد: یک سیستم مخابراتی بی‌سیم برد بلند که توسط رئیس ایتالیایی او، گوگلیلمو مارکونی ساخته شده بود، همان کسی که رادیو را اختراع کرد. هدف از این کار این بود که برای اولین بار در ملإ عام نشان داده شود که پیام‌های با کد مورس را می‌توان به طور بی‌سیم در فواصل طولانی ارسال کرد. تقریبا ۴۸۰ کیلومتر آن‌سوتر، مارکونی داشت خود را آماده می‌کرد تا از یک ایستگاه بر فراز پرتگاهی در پولدهوی کورنوال در انگلستان، پیامی را به لندن ارسال کند.

ولی پیش از آن‌که برنامه بتواند آغاز شود، دستگاه در سالن سخنرانی شروع به دریافت یک پیام کرد. در ابتدا به نظر می‌رسید که یک کلمه پشت‌سر هم تکرار می‌شود. سپس به یک شعر هجوآمیز تغییر یافت که در آن مارکونی متهم به «فریب دادن مردم» شده بود. اجرای آنها هک شده بود (در حالی که بیش از یک قرن مانده بود تا شرارت‌های امروزی در اینترنت شروع شود). هکر فرهنگستان سلطنتی که بود؟ این پیام‌های گستاخانه چگونه به آنجا رسیده بودند و چرا؟

داستان از سال ۱۸۸۷ / ۱۲۶۶ شروع شد، هنگامی که هاینریش هرتز وجود میادین الکترومغناطیسی را اثبات کرد که توسط جیمز کلرک ماکسول در سال ۱۸۶۵ / ۱۲۴۴ پیش‌بینی شده بودند. هرتز با تخلیه یک خازن به داخل دو الکترود جداگانه، هوای شکاف بین این دو را یونیزه و جرقه‌ای ایجاد کرد. به طرز معجزه‌آسایی، در همین زمان یک جرقه دیگر بین دو الکترودی که چند متر آن‌سوتر قرار داشتند، زده شد: موجی الکترومغناطیس از جرقه اول، جریانی را بین زوج الکترود دوم القا کرده بود. این بدان معنی بود که انفجارهای کوتاه و بلند انرژی (یا “امواج هرتزی”) را می‌شود پخش کرد تا نقطه‌ها و خط‌های کد مورس را ایجاد کنند. تلگراف بی‌سیم متولد شده بود، و مارکونی و اعضای شرکتش پیشگامان این کار بودند. مارکونی ادعا کرد که پیام بی‌سیم او می‌تواند به طور خصوصی در مسافت‌های خیلی طولانی ارسال شود. وی در مجله سنت جیمز گازت لندن در فوریه ۱۹۰۳ / بهمن ۱۲۸۱ گفت: «من می‌توانم دستگاه‌هایم را طوری تنظیم کنم که هیچ دستگاه دیگری که تنظیم آن کاملا مشابه دستگاه اول نباشد، نتواند پیام‌های من را دریافت کند».

ولی خیلی زود آشکار شد که در آن بعدازظهر ماه ژوئن در فرهنگستان سلطنتی علوم لندن، اوضاع برای مارکونی و فلمینگ آنگونه که انتظار داشتند پیش نخواهد رفت. چند دقیقه پیش از وقتی که فلمینگ انتظار داشت که پیام مورس مارکونی را از کورنوال دریافت کند، سکوت توسط صدای منظم تیکی که از چراغ پروژکتور برنجی سالن (که برای نمایش اسلایدهای سخنران‌ها استفاده می‌شد) منشا می‌گرفت، شکسته شد. برای گوش‌های ناآشنا، صدای آن مانند سوسو زدن چراغ پروژکتور بود. ولی آرتور بلاک، دستیار فلمینگ، به سرعت دریافت که یک دست انسانی در حال ارسال یک پیام مورس است. بلاک به این نتیجه رسید که یک نفر داشت پالس‌های قوی مورس را به سالن می‌فرستاد و آنها به قدری قوی بودند که با لامپ تخلیه قوس الکتریکی پروژکتور تداخل ایجاد کردند.

بلاک که در ذهن خود پیام را رمزگشایی می‌کرد، دریافت که یک کلمه پشت سر هم تکرار می‌شود: «موش‌ها». نگاهی به خروجی پرینتر مورس در همان نزدیکی، این را اثبات کرد. پس از آن پیام دریافتی شخصی‌تر شد، و مارکونی را به تمسخر گرفت: «جوانی بود از ایتالیا که به خوبی مردم را فریب می‌داد»، و شعر ادامه یافت. به دنبال آن القاب گستاخانه دیگری آمدند؛ ابیات دیگری از نوشته‌های شکسپیر.
جریان ناسزاها لحظاتی پیش از رسیدن سیگنال‌های مارکونی از پولدهو متوقف شد. نمایش ادامه یافت، ولی همه چیز خراب شده بود: اگر کسی بتواند به این ترتیب در فرکانس‌های بی‌سیم تداخل ایجاد کند، روشن است که به هیچ وجه آن امنیتی را که مارکونی ادعا می‌کرد ندارد. و این احتمال هم وجود داشت که فرد مهاجم بتواند پیام‌هایی را که قرار بود خصوصی بمانند، استراق سمع کند.

حداقل چیزی که می‌شد گفت این بود که مارکونی آزرده شده بود، ولی او مستقیما به توهین‌ها پاسخ نداد. او کاری به کار منتقدان و مخالفین نداشت: او در آن زمان گفت که «من هیچ چیزی را به کسانی که به سیستم من شک داشته باشند نشان نخواهم داد». ولی فلمینگ، نامه تند و تیزی به تایمز لندن فرستاد. او هک را «اوباش‌گری علمی» و «بی‌حرمتی علیه سنت‌های فرهنگستان سلطنتی علوم» نامید و از خوانندگان روزنامه برای یافتن متهم کمک خواست.

لازم نبود که او خیلی صبر کند. چهار روز بعد، اعتراف نامه کسی در تایمز چاپ شد که به انجام این کار افتخار می‌کرد. نویسنده کار خود را به این ترتیب توجیه کرد که با آشکار کردن شکاف‌های امنیتی این سیستم به منافع عمومی خدمت کرده است. نویسنده آن اعتراف نامه، نویل ماسکلین بود، یک شعبده‌باز سبیلوی ۳۹ ساله انگلیسی شاغل در تالار موسیقی انگلیس. ماسکلین از یک خانواده مخترع می‌آمد؛ پدر او سیستم قفل‌های سکه‌ای را برای توالت‌های عمومی اختراع کرده بود. ولی ماسکلین بیشتر به فناوری‌های بی‌سیم علاقه‌مند بود، در نتیجه به آموختن اصول آن پیش خود پرداخت. او در یک شعبده «خواندن افکار» از کدهای مورس استفاده می‌کرد تا پنهانی با همکارش تبادل اطلاعات کند. او توانست سیستمی طراحی کند که با استفاده از یک فرستنده جرقه-شکاف، بمبی را از راه دور منفجر کند. و در سال ۱۹۰۰ / ۱۲۷۹ نیز، ماسکلین یک پیام بی‌سیم را از یک ایستگاه زمینی به یک بالن در فاصله ۱۵ کیلومتری فرستاد. ولی آن‌گونه که سونگوک هونگ در کتاب «‌بی‌سیم» نوشته است، جاه‌طلبی‌های او با حق امتیازهای انحصاری مارکونی نابود شد و او را با خشمی از مرد ایتالیایی تنها گذاشت. ماسکلین به زودی راهی یافت تا خشم خود را آزاد کند.

به نظر می‌رسید که یکی از بزرگ‌ترین بازندگان فناوری مارکونی، صنعت تلگراف باسیم باشد. شرکت‌های تلگراف شبکه‌های عظیمی از کابل را بر روی زمین و در دریا در اختیار داشتند، و ناوگانی از کشتی و نیروهای متخصص آماده بود تا کابل‌های زیردریایی را برای آنها نصب و نگهداری کنند. مارکونی یک تهدید بی‌سیم برای هژمونی سیمی آنها بود و آنها هیچ علاقه‌ای به رها کردنش نداشتند.

شرکت تلگراف شرقی (یا ETC) خطوط مخابراتی امپراتوری بریتانیا را از دهکده پورت‌کورنو در غرب کورنوال اداره می‌کرد، جایی که کابل‌های زیردریایی آن شرکت شروع می‌شدند و تا اندونزی، هند، افریقا، امریکای جنوبی و استرالیا ادامه می‌یافتند. به دنبال شاهکار مارکونی در ارسال پیام بی‌سیم از فراز اقیانوس اطلس در ۱۲ دسامبر ۱۹۰۱ / آذر ۱۲۸۰ ، شرکت تلگراف ماسکلین را به خدمت گرفت تا عملیات جاسوسی آنها را اداره کند.

ماسکلین یک دکل رادیویی ۵۰ متری بر فراز تپه‌های غرب پورت‌کورنو ساخت (که بازمانده‌های آن هنوز وجود دارند) تا ببیند که آیا می‌تواند پیام‌هایی را که شرکت مارکونی به کشتی‌ها می‌فرستد و بخشی از تجارت بسیار موفق مخابرات بین کشتی و خشکی شرکت بود، استراق سمع کند یا خیر. ماسکلین در مقاله‌ای که در ۷ نوامبر ۱۹۰۲ / آبان ۱۲۸۱ در ژورنال الکتریشن نوشت، با خوشحالی نبود امنیت در این پیام‌ها را فاش کرد: «من با یک مدار گیرنده هوایی ۸ متری توانستم پیام‌های مارکونی را دریافت کنم. هنگامی که در نهایت دکل نصب شد، مشکل استراق سمع نبود، بلکه این بود که با این همه انرژی چه کار باید کرد».

اما قرار نبود ماجرا به این سادگی باشد. مارکونی فناوری را برای تنظیم یک فرستنده و گیرنده بی‌سیم برای ارسال امواج در یک طول‌موج خیلی دقیق ثبت کرده بود. این تنظیم آن‌گونه که مارکونی ادعا می‌کرد، به این معنی بود که می‌شد کانال‌های محرمانه را برای ارسال و دریافت پیام ایجاد کرد. هر کسی که رادیوی خود را برای دریافت یک کانال مشخص تنظیم کرده باشد می‌داند که این درست نیست، ولی در آن زمان کسی از این موضوع خبر نداشت. ماسکلین نشان داد که با استفاده از یک گیرنده تنظیم‌نشده پهن‌باند می‌توان به پیام‌ها گوش کند.

ماسکلین که ثابت کرده بود استراق سمع ممکن است، می‌خواست توجه بیشتری را به ایراد‌های این فناوری منعطف کند و نشان دهد که اختلال عمدی در سیستم هم امکان‌پذیر است. در نتیجه او هک خود در فرهنگستان سلطنتی علوم را با راه‌اندازی یک فرستنده و گیرنده ساده و یک کلید مورس در سالن موسیقی پدرش در همان نزدیکی ترتیب داد.
پیام اهانت‌آمیزی که او فرستاد، به راحتی ممکن بود با پیام اصلی که مارکونی از کورنوال فرستاد درهم آمیخته شود، و اگر هم‌زمان می‌رسیدند، هر دو را خراب کند. به جای این کار، او توجه آنها را به یک نقص قانونی در فناوری جلب کرد؛ و تنها چیزی که خراب شد، خود مارکونی و فلمینگ بودند.

فلمینگ برای چندین هفته به سروصدا کردن در روزنامه‌ها در مورد این که حمله ماسکلین، توهینی به دانش بود ادامه داد. ماسکلین اما در پاسخ می‌گفت که فلمینگ باید بر روی واقعیت‌ها تمرکز کند. او در پاسخ فلمینگ نوشت: «من به پروفسور فلمینگ یادآوری می‌کنم که رفتار ناشایست، دلیل محسوب نمی‌شود».

در روزگار حاضر، خیلی از هکرها درست مانند ماسکلین به برجسته کردن اشکال‌ها و حفره‌های امنیتی در فناوری‌ها می‌پردازند. کمی شیطنت، همیشه خوبی‌های خود را دارد!

لینک کوتاه مطلب :

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*